به گزارش «نماینده»، متن این گزارش تحلیلی به این شرح است:
«تروریسم» این روزها به کلیدواژهای تبدیل شده است که مانند یک تله امریکایی عمل میکند.
تاکتیک امریکاییها برای تسلیم ایران در سالهای اخیر الگوی «فشار- مذاکره» بوده است. در این الگو برای فشار به ایران در موضوع هستهای، از ابزار تحریم استفاده کردند.
به تعبیر هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت امریکا «تحریمها آمد تا با فشارهای اقتصادی، مردم را از حاکمیت جدا کند.» به عبارت دیگر گفتند ما آنقدر تحریم میکنیم و فشار میآوریم تا ایران تسلیم و مجبور به سازش شود. بهانه پرونده هستهای، نگرانی از دستیابی ایران به بمب اتم بود. آنها میخواستند تحریمها چنان عمل کند که ایران مجبور به مذاکرهای شود که در آن با واگذاری صنعت هستهای در قبال رفع تحریمها تسلیم خواسته امریکاییها شود.
کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت امریکا اعلام کرده بود «امریکا برای آغاز مذاکرات با ایران یک شرط دارد و آن، همچنان تعلیق فعالیتهای مربوط به غنیسازی و بازفرآوری است» (۱۳۸۷.۰۴.۲۹).
هدف دوم آنها این بود که با تسلیمشدن ایران در موضوع هستهای، الگوی مقاومت جمهوری اسلامی در میان ملتها مخدوش شود. بنابراین هدف امریکاییها از پیگیری الگوی «فشار- مذاکره» استفاده از اهرم «فشار» برای «تسلیم» ایران بود.
* الگویی دولایه
الگوی امریکاییها از دو لایه تشکیل میشد: لایه پنهان که عبارت بود از اهرم «فشار» برای رسیدن به هدف «تسلیم ایران». اما لایه آشکار و آنچه برای افکار عمومی شرح داده میشد، متشکل از سه محور بود؛ محور اول «ابزار» فشار بود که «تحریم» این نقش را ایفا میکرد؛ محور دوم «بهانه» فشار بود که «از بین بردن سلاح اتمی» بود و محور سوم شیوه تسلیمکردن است که "مذاکره" قرار بود این نقش را بر عهده گیرد.
در سوی دیگر اما انقلاب اسلامی در برابر این الگو، دست به اقدام متقابل زد. این اقدام در دو مرحله صورت عملیاتی پیدا کرد تا بتواند دشمنی دشمن را مهار کند. در مرحله اول، به تعبیر رهبر انقلاب اسلامی دوره «تابآوری و ایستادگی (۱۳۹۴.۰۴.۰۲)» بود. در این دوره با اتکا به قدرت درونی و ظرفیتهای نیروی بومی از سدهایی که غربیها در برابر حرکت پیشرفت ایران گذاشته بودند عبور شد. نمونه آن رسیدن به سوخت بیست درصد بود؛ «درحالیکه همه قدرتهای هستهای دنیا امتناع کردند که به ما سوخت بیستدرصد را برای مرکز [تحقیقاتی] تهران بدهند- که احتیاج به داروهای هستهای داشتیم - ما خودمان توانستیم در شرایط تحریم، سوخت بیستدرصد را تولید کنیم، [بعد] این سوخت بیستدرصد را تبدیل کنیم به صفحه سوخت و از آن استفاده کنیم. طرف مقابل مات شد» (۱۳۹۴.۰۴.۰۲).
آنقدر این موضوع برای غربیها اهمیت داشت که وقتی ایران به این دستاورد رسید، آنها دکتر شهریاری، دانشمند هستهای ما را ترور کردند و خون پاکش را بر زمین ریختند. ارزیابی رهبر حکیم انقلاب از این دوره نشان میدهد که «راهبرد ایستادگی و تابآوری در مقابل فشارها جواب داد. امریکاییها اذعان کردند که تحریم اثری ندارد» (۱۳۹۴.۰۴.۰۲).
همانطور که بعدها و پس از نوشتن متن برجام، فارین پالیسی خبری از جلسه سفرای کشورهای اروپایی ۱+۵ در روز سهشنبه ۱۳ مرداد، پشت درهای بسته سنای امریکا داد. افرادی مانند «فیلیپ آکرمن»، معاون سفیر آلمان در امریکا در این نشست گفته بودند «چشمانداز رد توافق در کنگره نگرانکننده است و میتواند برای همهی کشورهای اروپایی کابوسی باشد. تحریمها علیه تهران در صورتیکه کنگره توافق را رد کند، از بین میرود.»
دستاوردهای دوران ایستادگی، امریکاییها را وادار به عقبنشینی کرد. عواملی نظیر فشارهای اقتصادی به اروپا، شکستهای منطقهای امریکا و مسائل داخلی امریکا مانند انتخابات آنها را مجبور کرد که «واسطهای قرار دادند و یکی از محترمین منطقه» به ایران آمد و برخلاف پیششرطهای گذشته و یا اهداف پیشینی اعلامشده در زمینه تحریم و صنعت هستهای برای مذاکره، دو وعده هم داده شد: «هم هستهای را به رسمیت میشناسیم و هم تحریمها را برمیداریم» (۱۳۹۴.۰۴.۰۲). در واقع تله و نقشه امریکاییها در این موضوع به شکست انجامید.
از اینجا بود که مرحله دوم مبارزه با الگوی فشار- مذاکره امریکاییها تحت عنوان «نرمش قهرمانانه» در نیمه دوم سال ۹۱ آغاز شد. در این دوره جمهوری اسلامی بهدنبال دستیابی به سه هدف بود: ۱. تثبیت هستهای؛ ۲. رفع تحریمها؛ ۳. روشن شدن فضا برای افکار عمومی.
اجازه مذاکره زمانی داده شد که ایران «موضع بالا را داشت» و به تعبیر رهبر انقلاب امریکاییها «مات شدند.» ایران داراییهای واقعی مانند سوخت بیستدرصد، تعداد بالای سانتریفیوژ و... را برای خود ایجاد کرده بود تا با «آن بتواند در عرصه دیپلماسی امتیازها را به منافع ملی تبدیل کند.» پس از مذاکرات دو ساله، نتیجه متن چنان شد که رهبر انقلاب اسلامی در روز عید فطر فرمودند «دشمن اقرار میکند امروز به گردش صنعت هستهای»؛ یعنی هدف اول را محققشده دیدند. اما در خصوص تحریمها همان نکتهای که ایشان در شهریور و در دیدار خبرگان به آن اشاره کرده بودند، این بار و در نامه «الزامات اجرای برجام» تصریح کردند که باید «تضمینهای قوی و کافی» در این خصوص داده شود؛ «از جمله آن اعلام کتبی رئیسجمهور امریکا و اتّحادیه اروپا مبنی بر لغو تحریمهاست.»
اما فارغ از نتیجه متن، تجربه مذاکره با امریکا که «از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملّت ایران» (۱۳۹۴.۰۴.۲۹) بود، به ما نشان داد که «مذاکره امریکا با جمهوری اسلامی ایران، یعنی نفوذ؛ تعریفی که آنها برای مذاکره کردند این است و آنها میخواهند راه را برای تحمیل باز کنند... در همین مذاکرات مربوط به مسائل انرژی هستهای، هر جا فرصت پیدا کردند و میدان به آنها داده شد- که البتّه طرفهای ایرانی بحمدالله حواسشان جمع بود امّا یک جاهایی بالاخره آنها فرصتهایی پیدا کردند- یک نفوذی کردند، یک حرکت مضرِّ برای منافع ملّی انجام دادند؛ آنچه ممنوع است این است. مذاکره با امریکا ممنوع است» (۱۳۹۴.۰۷.۱۵). مبارزه در میدان مذاکرات هستهای فارغ از نتایج و پیامدهایش تقریباً تمام شده و به مرحله اجرا رسیده است. «مسئله هستهای و مذاکرات طولانی و ملالآور آن، نشان داد که این نیز یکی از حلقههای زنجیره دشمنی عنادآمیز آنان با جمهوری اسلامی است» (۱۳۹۴.۰۷.۲۹) و نشان داد که مبارزه با سلطه تمام نشده و امریکاییها همواره دنبال تسلیمکردن ما هستند. لذا با وجود «ایستادگیهایی که بر اثر آن در طول مسیر مذاکرات از سوی مسئولان جمهوری اسلامی به کار رفت و توانست در موارد متعدّدی، از ورود زیانهای سنگین جلوگیری کند... با این حال، محصول مذاکرات که در قالب برجام شکل گرفته است، دچار نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری و موارد متعدّدی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظهبهلحظه، میتواند به خسارتهای بزرگی برای حال و آینده کشور منتهی شود» (۱۳۹۴.۰۷.۲۹).
* تله مذاکره
امریکاییها میخواهند از مدل فشار-مذاکره و از این متن «وسیلهای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور» هر چند که «ما این راه را بستیم و این راه را به طور قاطع خواهیم بست» (۱۳۹۴.۰۵.۲۶)، اما امریکاییها این الگو را رها نخواهند کرد. آنها به دنبال شبیهسازی هستند که آن شبیهسازی، امروز در موضوع منطقه در حال کلید خوردن است. در این میدان، ابزار فشار، «تروریسم» است. بهانه مذاکره اگر در مورد قبلی نگرانی از سلاح اتمی بود، در این مورد «مبارزه با خشونت و تروریسم در سوریه» بهانه مذاکراتی است. اگر در الگوی هستهای تحریم ابزار فشار بود، در بحث منطقه «داعش» نقش ابزار را بازی میکند. اگر در مسئله تحریمها، اروپا هم دچار «فشار اقتصادی» شد، در این موضوع هم آنها خود را گرفتار مسئله «مهاجرت آوارگان» سوری میبینند. معمولاً در الگوی مذاکره بهصورت طبیعی، قاعده «بده-بستان» و معامله جریان دارد. در اینجا «تروریسم» تله مذاکره است و بههمین دلیل مذاکره با امریکا ممنوع است. موضوع منطقه برای ما به لحاظ امنیت کشور و حمایت از مظلومین طبق اصل «لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ» در مقابل ظالمان موضوعیت دارد. اینها اصول راهبردی انقلاب اسلامی است که نمیتوان از این اصول عدول کرد. اصول برای معامله نیست و بههمین دلیل چیزی برای معامله هم وجود ندارد که بخواهد مذاکرهای برایش بشود. برای امریکاییها هم موضوع منطقه، موضوع امنیت اسرائیل و تضمین امنیت انرژیاش است. کاملاً واضح است که «سیاستهای امریکا در منطقه با سیاستهای جمهوری اسلامی ۱۸۰ درجه اختلاف دارد» (۱۳۹۴.۰۴.۲۷). بحران سوریه به هر بهانهای، نمیتواند محل معامله باشد. سوریه امروز داراییای است که باید در دستان جریان مقاومت تثبیت شود وگرنه اگر در دست امریکاییها و بهطور مشخص در دست رژیم صهیونیستی بیفتد، مرزهای امنیتی این رژیم به ما نزدیکتر شده و ارتباط ما با جریانهای مقاومت قطع میشود. آنوقت ما «عمق استراتژیک» خود را از دست میدهیم؛ همان چیزیکه امنیت این روزهای ما را در این منطقه پرآشوب فراهم کرده است. غرب بهدنبال این است که بتواند الگوی فشار-مذاکره را در موضوع منطقه در حوزهی افکار عمومی جا بیندازد. اوباما میگوید «مرگ بر امریکا برای ایرانیها امنیت نمیآورد» یا کری وزیر خارجهاش میگوید «تا زمانی که مرگ بر امریکا و اسرائیل گفته میشود، نمیتوان به رابطه خوشبین بود.» نیز مرکل صدراعظم آلمانها میگوید «ادامه دشمنی ایران با اسرائیل و درخواستهای مکرر تهران برای نابودی دولت یهودی غیرقابل قبول است.» استکبار که با دیدن وضعیت منطقه دست خود را پایین میبیند، امروز طرح جدیدی را آغاز کرده است. در مقابل با ۱۸۰ درجه اختلاف، امروز ایران با ایجاد گروه هماهنگی ۱+۴، متشکل از ایران، روسیه، عراق، سوریه و حزبالله لبنان، ابتکار عمل را در منطقه بهدست گرفته است. تروریسم تلهای است برای مذاکره تا راهبرد حفظ امنیت کشور و دفاع از مظلوم گرفتار شود. تثبیت سوریه برای مقاومت همان شکستن تله است؛ شکستنی که مرزهای امنیتی ما را تا سرزمینهای اشغالشده میکشاند و محاصره اسرائیل را تکمیل میکند. امری که میتواند وعدهی محو اسرائیل را تا کمتر از بیستوپنج سال آینده محقق کند.
نظر شما